کد ِکج شدَنِ تَصآویر


دانلود آهنگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.

بهترین آغوش

دست هایش را باز کرده بود و با چشمانش التماس میکرد

 در آرزوی یه آغوش بود... 

یک آغوش گرم...

 ولی هر بار که دستانش راباز میکرد همه از اطرافش میپریدند...

 یک شب در تنهایی خود نشست و شانه هایش را در آغوش کشید 

پیش خدا شکایت میکرد

 و زیر لب غر میزد 

که خدایا چرا مرا آفریدی؟ 

چرا مرا اینقدر تنها آفریدی؟ 

که چرا باید تکیه گاهم این چوب باشد؟ 

چرا نباید دستی برای در آغوش کشیدنم باز شود؟ 

ناگهان خدا دستانش را باز کرد 

و مترسک را در آغوش کشید.....





ادامه مطلب

[ سه شنبه 95/6/23 ] [ 4:32 عصر ] [ Elahe,kh ]