دلم گرفته...
این روزهادلم فقط کمی گریه میخواهد...
کمی اشک
کمی ارامش
وکمی باران
و...راستی خدارایادم رفته بود
کمی اغوش ازجنس ...خدا
دلم گرفته
ادامه مطلب
این روزهادلم فقط کمی گریه میخواهد...
کمی اشک
کمی ارامش
وکمی باران
و...راستی خدارایادم رفته بود
کمی اغوش ازجنس ...خدا
دلم گرفته
حساس شده ام خدا
اصلاچرامن بایددخترباشم!؟
خب خدادل من هم شهادت میخواهد...
دل من هم دفاع ازحریم حضرت زینب(س)میخواهد
نام حضرت زینب س آمدمگراو زن نبود!!!(شرمنده ام برای ناشکریم خدا)
اوزن بودولی مردانه صبوری کرد
من هم صبرمیکنم خدابه امیدسربازی دررکاب آقا
دست هایش را باز کرده بود و با چشمانش التماس میکرد
در آرزوی یه آغوش بود...
یک آغوش گرم...
ولی هر بار که دستانش راباز میکرد همه از اطرافش میپریدند...
یک شب در تنهایی خود نشست و شانه هایش را در آغوش کشید
پیش خدا شکایت میکرد
و زیر لب غر میزد
که خدایا چرا مرا آفریدی؟
چرا مرا اینقدر تنها آفریدی؟
که چرا باید تکیه گاهم این چوب باشد؟
چرا نباید دستی برای در آغوش کشیدنم باز شود؟
ناگهان خدا دستانش را باز کرد
و مترسک را در آغوش کشید.....
زندگی چون گل سرخ است
پر از عطر....پر از خار....پر از برگ لطیف....
یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطر و برگ و گل و خار همسایه ی دیوار به دیوار همند...!
سخته بگی سخته و کسی نباشه بگه
چرا؟
چته؟
چی سخته؟
نترس من هستم
سخته سختیاتو تنهایی به دوش بکشی...
توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست
پیاده یا سواره بودن فرقی نمیکنه
اما اگه همراهی باشه که تنهات نذاره
بی انتها بودن جاده آرزوت میشه....
امروزهم بابی توبودن گذشت.
این روزهاوساعات دارن همچنان به آرامی میگذرندوتوهنوزهم پیش من نیستی نه دستانت رادارم نه حتی صدایت درگوشم طنین اندازمیشود.آخرکی؟کی به دیدارمعشوقه ات می آیی؟؟کی معشوقه ات راازعذاب ودلتنگی رهامیکنی؟؟
تیک تیک ساعت روی اعصابمه وباروح وروانم بازی میکنه...
دیگه نمیتونم?نمیتونم فقط باخاطراتت به زندگی ادامه بدم نمیتونم..
خدای الهه کمی آرامش میخوام?کمی لبخندازته دلم?کمی...
ازطرف:تنهاترین دختردنیات.
شده سهم من ازدنیاتب تندپریشونی
نگوخوش حال وخوشبختی توحالمونمی دونی.
چقــــــدر قشنگ گفته سیمین بهبهانی :
.
.
.
وصیت کرده ام ..
بعد از مرگم همراه من دو تا فنجان چای هم..
دفن کنید ..
شاید صحبت های من با خدا به درازا کشید ..
به هرحال دلخوریها کم نیست ..
از بندگانش..
همانهایی که ..
بی اجازه..
وارد شدند،..
خودخواهانه قضاوت کردند،..
بی مقدمه شکستند..
و بـــــی خدا حافظی رفتند..